چهار کلید طلایی برای بالابردن روحیه
هر انسانی برای یک
زندگی خوب نیاز به روحیه دارد.
انسان در محیط روحیه حرکت می کند و روحیه ،
کیفیت اندیشه را می سازد و اعمال ما را شکل می دهد اصولا هر موفقیتی از یک اندیشه
مثبت و یک روحیه خوب حاصل می شود.
یک روحیه پایین از ما انگیزه را گرفته و
اندیشه های ما را ناتوان می کند و بالعکس یه روحیه عالی اندیشه را قوی کرده ،
انگیزه را بالا برده و انسان را به حرکت
وا می دارد.
کلید اول : تغییر مرکز توجه
در هر شرایطی می توانید به چیزی توجه کنید که
حالتان را بهتر کند و یا اینکه متوجه چیزی شوید که احساس بدی پیدا کنید.
( طبعا هر چیزی را بجویید آن را می یابید )
کلید دوم : تغییر حالت جسمانی ( حرکت باعث تغییر
عواطف است )
اگر یک احساس ناراحت کننده در شما دارد شکل می
گیرد ، سریعا حالت فیزیکی خود را تغییر دهید و از جا برخاسته حالت فیزیکی یک انسان شاد ( صورت ، نحوه ایستادن و ... ) را در خود ایجاد کنید.
به این صورت شما وضعیت جسمانی مرتبط با یک حالت
ناراحت کننده و منفی را به حالت جسمانی مرتبط با یک حالت شاد و مثبت تغییر داده
اید.
کیفیت زندگی شما را نوع سوالاتی که از خود می
کنید تعیین می کنند.
سوالات تضعیف کننده :
چرا این قدر بد شانسم ؟
چرا این قدر بدبختم ؟
اگر جواب رد بشنوم چی ؟
سوالات روحیه بخش :
چگونه است که من این قدر خوش شانس هستم ؟
در این مشکل ، چه جنبه خوب و مثبتی میتوان یافت
؟
خدایا چگونه است که به من این همه لطف داری ؟
سوالاتی که خود می پرسیم نشان دهنده باورهای
ماست .
سوالات ، قدرتی دارند که افکار انسان را روی یک
مورد خاص متمرکز می کنند.
حال در صورتی که از سوالات روحیه بخش استفاده
نماییم ذهن ما روی کلمات ( خوش شانس ، خوب و مثبت ، لطف خداوند ) متمرکز شده و
دلایلی بر صحت این حالت ها در زندگی ما پیدا می کند که به تدریج به تشدید این حالت
های مثبت در ما می شود.
پاسخ هایی را که می گیریم به سوالاتی که می خواهیم
بپرسیم بستگی دارد ، نکته آن است که باید سوال خاصی را پیدا کنیم که روحیه ما را
نیرومند سازد.
کلید چهارم : نقش کلمات در تغییر روحیه
به جای اینکه بگویید : خشمگین و عصبانی هستم ،
بگویید : کمی آزرده شده ام.
به جای اینکه بگویید : خوب هستم ، بگویید : عالی
هستم.
به جای اینکه بگویید : بد نیست ، بگویید : خوب
است.
به جای اینکه بگویید : خسته نباشید ، بگویید :
موفق باشید.
توجه کنید که کلام ما عصای معجزه گر ماست.
در هنگام عصبانیت اگر بگوییم کمی آزرده هستم به
جای اینکه از تکیه کلام همیشگی مان یعنی خشمگین و عصبانی هستم یا دیوانه شده ام
استفاده کنیم ، خود به خود حالت عصبانیت و خشم را به صورت قابل ملاحظه ای در خود
کاهش داده ایم.
با توجه کردن روی کلمات خود می توانیم حالات تضعیف
کننده روحیه را در خود تعدیل کنیم.
مثلا از این پس می توانیم تنفر را به دوست ندارم
تبدیل کنیم و از شدت و قدرت تخریب آن بکاهیم و موارد مشابه آن.
نظر دهید